مردیم از خوشی.

ساخت وبلاگ
الان بقیه خوابن. خونه ارومه. چای میخوام. تعداد تستای هر مبحث و عنوان کتابام رو مشخص کردم. ترس/استرس وحشتناکی گرفتم و هیچ اقدامی هم برای کم کردنش نکردم. میدونی.. لازمه. لازمه بترسی. بدونی حجم کاری چقدر بالاست که هی برگه سفید نذاری جلوت و دوباره و دوباره برنامه بنویسی و هی از اعتماد به خودت کم کنی. از تعهدت به حرف و برنامه ت کم کنی. ساعت مطالعه م باید از فردا به 10 برسه. من باید خیلی بدوم جدا... این همه کلاس.. تست.. آزمون..یکم دیگه درموردشون فکر کنم جا میزنم.. برم چای بذارم که دو ساعت دیگه هم بخونم و بعد بخوابم.-الان مثل قبلنا میتونم برم سریال و انیمه ببینم... اهنگ گوش کنم یا بشینم به دیوار زل بزنم و به بدبختیام فکر کنم... ولی خب هیچ کدومشون رو انجام نمیدم، و تو این شرایط روحی بد قبل پریود فیزیک میخونم... اینجور چیزا باعث میشه خودم رو دوست داشته باشم. مردیم از خوشی....ادامه مطلب
ما را در سایت مردیم از خوشی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hinata172 بازدید : 20 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1402 ساعت: 0:39

فعلا همین کلمات درهم اینجا باشه.

سیب‌های نرسیده/ فرورفتن سر انگشتا و اضطراب اجتماعی/ پنجاه سالگی و خجالت؟/ خون سفید/لورا/ خندیدن بی‌وقفه به گذشته‌ت/ لاست/ ایستگاه راه‌آهن/ شونه‌های نرم/ میوز/ وانمود/ جی‌هیو/ ترس/ آسمانی

مردیم از خوشی....
ما را در سایت مردیم از خوشی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hinata172 بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1402 ساعت: 0:39